SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

زاهد دغلباز

زاهد دغلباز

زاهد دغلباز
زاهدنمایى مهمان پادشاه شد، وقتى که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامى که مشغول نماز شد، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکى شاه به او بیفزاید.
هنگامى که به خانه اش باز گشت ، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش ‍ که جوانى هوشمند بود از روى تیزهوشى به ریاکارى پدر پى برد و به او رو کرد و گفت :
((مگر در نزد شاه غذا نخوردى ؟ ))
زاهدنما پاسخ داد:
((در حضور شاه چیزى نخوردم که روزى به کار آید.)) (یعنى همین کم خورى من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزى از همین موقعیت بهره گیرم .)
پسر هوشمند به او گفت :
((بنابراین نمازت زا نیز قضا کن که نمازى نخواندى تا به کار آید؟ ))
اى هنرها گرفته بر کف دست
عیبها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهى گرفتن اى مغرور - روز درماندگى به سیم دغل (159)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد