SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام) قسمت هفتم

59 - روح عبادت

 

قال على (علیه السلام):

«کَمْ مِنْ صائِم لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیامِه اِلاَّ الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ کَمْ مِنْ قائِم لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیامِه اِلاّ السَّهَرُ وَ الْعَناءُ، حَبَّذا نَوْمُ الاَْکْیاسِ وَ اِفْطارُهُمْ»;

«بهره بسیارى از روزه داران تنها تحمّل گرسنگى و تشنگى است، و حظّ بسیارى از شب زنده داران تنها بى خوابى و خستگى است، آفرین بر انسان هاى با معرفت و زرنگ که خواب و افطار آن ها (در روزه هاى مستحبى) بر عبادت و روزه چنان انسان هایى برترى دارد»(1).

شرح و تفسیر

فیض خداوند بى پایان و لطف حضرتش بى انتهاست. عبادات از فیض خداوند سرچشمه گرفته است، بنابراین برکات عبادت هم نامحدود است. آرى برکات نماز، روزه، تلاوت قرآن، زیارت خانه خدا و معصومان (علیهم السلام) و دیگر عبادات نامحدود است; چون سرچشمه آن نامحدود است. ولى بهره همه عبادت کنندگان از برکات عبادت یکسان نیست، بلکه بهره هر کس متناسب با ظرفیّت، تقوى و ایمان اوست. باران به صورت نامحدود


1. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 145; روایت مذکور به صورت خلاصه تر از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده است، آن حضرت فرمودند: «ربّ صائم حظّه من صیامه الجوع و العطش و رب قائم حظّه من قیامه السهر» میزان الحکمة، باب 2356، حدیث 10639.

[ 160 ]

مى بارد، ولى سهم هر زمین و مزرعه اى به اندازه وسعت اوست. بهره هر انسانى نیز بستگى به اندازه ظرفى دارد که زیر باران نهاده است.

ما به هنگام عبادت به سراغ چشمه جوشان رحمت الهى مى رویم، که نامحدود و بى انتهاست، ولى هر کس به اندازه ظرفى که به همراه دارد مى تواند از آن چشمه برداشت کند.

باغ پر میوه آراسته شده به گل هاى فراوانى را تصوّر کنید که افراد مختلفى وارد آن مى شوند، اگر چوپانى وارد آن شود فقط به علف هاى هرز آن توجّه دارد که گوسفندانش از آن تغذیه کنند! شخص دیگرى مى آید و از میوه هاى آن باغ استفاده مى کند! یک فیلسوف به هنگام ورود به این باغ قدرت نمایى پروردگار را ملاحظه مى کند، او با خود مى گوید: زیبنده ستایش آن آفریدگارى است که چنین دلاویز نقش زند به آب و گِل، خواجه از آب و گِل این گُل هاى لطیف و میوه هاى شیرین و منظره هاى عجیب را آفریده است! آرى هر کس به اندازه ظرفیّت خویش بهره بردارى مى کند، در حالى که باغ براى همه یکسان است.

با توجّه به این مقدّمه به شرح و تفسیر روایت باز مى گردیم. حضرت على (علیه السلام) در روایت فوق به همین مطلب اشاره دارد و حظّ و بهره برخى از مسلمانان را از نماز و روزه تنها تشنگى و گرسنگى و بى خوابى بیان مى کند، امّا در مقابل برخى دیگر هستند که تمام گناهانشان را در ماه رمضان مى شویند. یک نفر از ماه رمضان درس استقامت مى گیرد و شیطان و هوى و هوس را در بند مى کند. و یک نفر به مقام تقوى مى رسد. و برخى نیز حقیقتاً به میهمانى خداوند نائل مى شوند و از غذاهاى معنوى که بر این سفره گسترده و پر برکت نهاده شده، بهره مى گیرند.

سؤال: چه کنیم تا از چشمه هاى جوشان فیض الهى بیش تر بهره مند گردیم؟

[ 161 ]

پاسخ: باید سطح معرفت و شناخت خویش را بالا ببریم و آمادگى ها را بیش تر کنیم. به همین جهت ماه شعبان را ماه خودسازى و ماه رمضان را ماه بهره بردارى معرّفى کرده اند; چرا که انسان قبل از ورود به میهمانى باید خود را آماده کند و لباس هاى نظیف خویش را بپوشد، نه به هنگام میهمانى! ما هم باید در ماه شعبان خود را آماده حضور در این میهمانى بزرگ نماییم و از گناهان خود استغفار کنیم، چشم و گوش و زبان خویش را کنترل نموده، تا قلب ما مرکز نور خداوند و آیات قرآن گردد و از برکات ماه مبارک رمضان بهره مند گردیم.

[ 162 ]

 

[ 163 ]

 

 

 

60 - روزه داران واقعى!

 

قال على (علیه السلام):

«صَوْمُ الْجَسَدِ الاِْمْساکُ عَنِ الاَْغْذِیَةِ بِاِرادَة وَ اخْتِیار، خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ وَ رَغْبَةً فِى الثَّوابِ وَ الاَْجْرِ. وَ صَوْمُ النَّفْسِ اِمْساکُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوُّ الْقَلْبِ مِنْ جَمیعِ اَسْبابِ الشَّرِّ»;

«روزه جسم پرهیز از خوردنى ها و آشامیدنى ها (و سایر مفطرات) با میل و اختیار است، و انگیزه این روزه دورى کردن از عذاب هاى الهى و دست یافتن به اجر و ثواب پروردگار است. و روزه روح پرهیز حواسّ پنج گانه (نه فقط زبان) از سایر گناهان و خالى کردن قلب و روح از تمام علل و عوامل بدى هاست»(1).

شرح و تفسیر

یکى از نعمت هاى بزرگ خداوند متعال ماه مبارک رمضان است، ماهى که انواع برکات در آن وجود دارد. بزرگ ترین نعمت خداوند، قرآن مجید، در این ماه نازل شده است; نعمتى که عالى ترین مائده آسمانى است. درهاى رحمت الهى در این ماه باز، و درهاى جهنّم بسته، و شیاطین در غل و زنجیر، و هواى نفس در پرتو این ماه به زنجیر کشیده مى شود. هر نعمتى شکرانه اى دارد و شکرانه این نعمت این است که به فلسفه و أسرار این ماه پى ببریم و به حقیقت روزه دست یابیم.


1. میزان الحکمة، باب 2358، حدیث 10651، (جلد 5، صفحه 471).

[ 164 ]

روایت بالا حقیقت روزه را بیان مى کند. روزه تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه روزه آن است که انسان از تمامى گناهان دورى و اجتناب کند. اگر انسان یک ماه از گناهان دورى کند و این کار را در طول ماه مبارک رمضان تمرین نماید، این مسأله (دورى از گناه) کم کم به «حالت» و سپس به «عادت» و سرانجام به «ملکه» تبدیل مى شود و براى سراسر سال مؤثّر و مفید خواهد بود. بنابراین کسانى که تنها لب از خوراکى ها و نوشیدنى ها مى بندند و به انواع گناهان حتّى با زبان روزه مبتلا مى شوند حقیقت روزه را درک نکرده اند.

حضرت على (علیه السلام) در روایت جالب دیگرى حقیقت روزه را بالاتر از این مسأله عنوان مى کند. در این روایت مى خوانیم: «صِیامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فىِ الاْثامِ اَفْضَلُ مِنْ صیامِ الْبَطْنِ مِن الطَّعامِ(1); یعنى روزه دار باید به جایى برسد که نه تنها از مفطرات روزه خوددارى کند و مرتکب گناهان نشود، بلکه فکر گناه هم نکند!.

این که بعضى از بزگان روزه را به سه قسم تقسیم کرده اند: 1ـ «روزه عوام» 2ـ «روزه خواصّ» 3ـ «روزه خاصّ الخاص»، اشاره به همین روایت است. «روزه عوام» پرهیز از خوردنى ها و آشامیدنى ها و بقیه کارهاى است که روزه را باطل مى کند. «روزه خواص» علاوه بر آنچه در بالا آمد پرهیز از تمام گناهان و محرّمات را نیز به دنبال دارد. و «روزه خاصّ الخاص» عبارت است از پرهیز از مفطرات روزه و تمامى گناهان و پرهیز از فکر گناه! یعنى در قسم سوم نه تنها شکم و زبان و دست و چشم و پا روزه دار هستند، بلکه قلب و دل انسان نیز روزه دار است و به گناه فکر نمى کند، و این مقام بس والایى است.

خداوندا! توفیق عمل به این روایات را به ما عنایت فرما!


1. میزان الحکمة، باب 2358، حدیث 10648، (جلد 5، صفحه 470).

[ 165 ]

 

 

 

61 - ریشه فتنه ها

 

قال على (علیه السلام):

«اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبْتَدَعُ، یُخالَفُ فیها کِتابُ اللهِ وَ یَتَوَلّى عَلَیْها رِجالٌ رِجالا عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ»;

«همواره آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هوس هاى آلوده و احکام و قوانین ساختگى و جعلى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعى برخلاف آیین حق به حمایت از آن برمى خیزند»(1).

شرح و تفسیر

«فتنه» در لغت گاه به معنى امتحان و آزمون، و گاه به معنى مجازات و شکنجه است، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ یُفْتَنُونَ); «روزى که افراد ستمگر بى ایمان، به آتش جهنّم مجازات و شکنجه مى شوند»(2). ولى منظور از فتنه در این حدیث، حوادث سخت اجتماعى است که موجب ناراحتى و شکنجه روحى افراد مى شود. البتّه این کلمه ـ همان گونه که در بالا آمد ـ به معناى امتحان و آزمایش نیز آمده است، چون امتحان نیز غالباً همراه با سختى هاست.

حضرت(علیه السلام) در این خطبه در مورد سرچشمه فتنه هاى اجتماعى چنین مى گوید: شروع فتنه ها از دو چیز است: 1ـ پیروى از هواى نفس.


1. نهج البلاغه، خطبه 50.

2. سوره ذاریات، آیه 13.

[ 166 ]

2ـ احکامى که برخلاف کتاب الله و مطابق هواى نفس ساخته شده است.

از این روایت استفاده مى شود که اختلاف سلیقه ها به تنهایى فتنه ساز نیست; چون همانند اختلاف چهره ها امرى اجتناب ناپذیر است، حتّى اشتباهات افراد و گروه ها نیز منشأ فتنه نیست; بلکه سرچشمه همه فتنه ها هواى نفس است که ممکن است به أشکال گوناگون جلوه کند، گاه به نام حقوق بشر، گاهى در لباس آزادى، برخى اوقات به نام حمایت از مظلومان، گاه به نام انجام وظیفه، حتّى گاهى به صورت عبادت!

آیه شریفه 104 و 103 سوره کهف به همه این موارد اشاره دارد، مى فرماید: «بگو اى پیامبر: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى پندارند کارِ نیک انجام مى دهند!» این چهره، از کریه ترین چهره هاى هواى نفس است.

یا در روایتى مى خوانیم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پیش بینى مى کند زمانى را که «معروف منکر و منکر معروف شود!»(1) و متأسفّانه اکنون مشاهده مى کنیم که در برخى از امور چنین شده است. به عنوان مثال، کسى را که مدّتى به امانت و صداقت کار کرده، و به حقّ و حقوق حلال خود قانع بوده انسانى بى عرضه و تنبل، و شخصى که با خیانت و سرقت و دزدى اموال دیگران، در مدّت زمانى کوتاه صاحب خانه و سرمایه و اتومبیل مى شود را شخصى زرنگ و باهوش و باکفایت مى نامند! ملاحظه مى کنید چگونه معروف منکر و منکر معروف شده است!؟

 


1. وسایل الشیعه، جلد 11، ابواب الامر و النهى، باب 1، حدیث 12.

[ 167 ]

 

 

 

62 - زاهد کیست؟

 

قال على (علیه السلام):

«اَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ»;

«زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش چیره نشود، و حلال او را از شکرگزارى غافل نسازد»(1).

شرح و تفسیر

یکى از افتخارات حضرت على (علیه السلام) زهد آن حضرت است، درباره زهد آن حضرت هر چه گفته شود کم است، او الگوى کامل زهد در دنیا بود و زاهدان باید پیرو او باشند. ولى از آن جا که کلمه زهد مفهوم پیچیده اى دارد، بسیارى در مورد حقیقت آن به اشتباه مى افتند(2). بدین جهت روایات اسلامى به تبیین حقیقت زهد پرداخته است.

روایت فوق از جمله روایاتى است که به تفسیر صحیح معناى زهد مى پردازد. طبق این روایت شخصى زاهد است که داراى دو ویژگى باشد:

1ـ در برخورد با حرام صبر و مقاومت داشته باشد و هنگامى که زمینه انجام کار حرامى آماده شود بتواند خود را حفظ کند، چنین انسانى زاهد است. کسى که مالِ حرام، شهواتِ غیرمشروع، مقامِ حرام و مانند آن،


1. بحار الانوار، جلد 87، صفحه 37، (به نقل از میزان الحکمة، باب 1613، حدیث 7713).

2. مثلا بعضى تصوّر مى کنند که زاهد کسى است که لباس خشن کرباسى بپوشد، و از مردم کناره گیرى کند، و در بیابان ها و غارها به عبادت بپردازد! بنابراین کسى که در متن جامعه است، و یا در رأس حکومت قرار گرفته، نمى تواند زاهد باشد!

[ 168 ]

مقاومتش را در هم مى شکند زاهد نیست; هر چند لباسِ کَرباس بپوشد و در بیابان ها به عبادت بپردازد! امّا کسى که در مقابل تمام حرام ها مقاومت دارد زاهد است; هرچند از مظاهر دنیا استفاده کند.

2ـ ویژگى دیگر زاهد حقیقى این است که مال حلال او را از خداوند رازق غافل نمى کند و همواره به شکر خداوند مى پردازد. چنین انسانى توجّه دارد که حتّى همه اموال حلالش براى استفاده خود او نیست، بلکه دیگران هم سهیم هستند. همان گونه که در این آیه مى خوانیم: (وَفى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَالَْمحْرُومِ)(1); «و در اموال آن ها حقّى براى سائل و محروم بود!».

تعبیر به «حق» در این آیه دو نکته دارد: نخست این که این اموال امانتى است در دست انسان. و دیگر این که فقرا و مستمندان و نیازمندان در این اموال حقّ دارند، و صاحب مال باید به شکرانه این دارایى، به دیگران کمک کند. به هر حال زاهد کسى است که مال حلال او را از خداوند غافل نکند و همواره شکر نعمت هاى الهى را به جا آورد.

روایت دیگرى از حضرت على (علیه السلام) در تفسیر زهد بدین مضمون وارده شده است: «اَلزُّهْدُ کُلُّهُ فى کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قالَ اللهُ تَعالى: (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَکُمْ ...)(2) فَمَنْ لَمْ یَأْسِ عَلَى الْماضى وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالاْتى فَهُوَ الزّاهِدُ; زهد در دو جمله از قرآن مجید جمع شده است: نخست این که بر آنچه از دست مى دهد تأسّف نخورد (یعنى زاهد وابسته و دلبسته به اموال دنیا نیست)، دیگر این که مست نعمت نگردد و به آنچه دارد مغرور نشود»(3).

این روایت در واقع تکرار مضمون روایت اوّل است، چون کسى که در غم از دست دادن نعمتى مى نشیند و تأسّف مى خورد، تلاش مى کند که آنچه را از دست داده به هر قیمتى دوباره به دست آورد و در این جاست که مقاومتش در برابر حرام شکسته مى شود. همان گونه که شخصِ مست، از نعمت خداوند غافل است و شکرگزار نعمت هاى الهى نیست!


1. سوره ذاریات، آیه 19.

2. سوره حدید، آیه 23.

3. میزان الحکمة، باب 1612، حدیث 7695، (جلد 4، صفحه 251).

[ 169 ]

 

 

 

63 - زهد و شناخت دنیا

 

قال على (علیه السلام):

«اَلزّاهِدُ فىِ الدُّنْیا کُلَّما ازْدادَتْ لَهُ تَجَلِّیاً ازْدادَ عَنْهُ تَوَلِّیاً»;

«کسى که در دنیا زهد را پیشه خود ساخته، هر قدر به ماهیّت دنیا آشناتر گردد از دنیا دورتر مى شود!»(1).

شرح و تفسیر

منشأ غالب مشکلات اخلاقى که دامنگیر انسان مى شود، مشکل شناخت است، و هنگامى که این مشکل حل شود و معرفت انسان کامل گردد، مشکلات اخلاقى نیز حل مى شود.

چرا عدّه اى این گونه دنیاپرست شده اند؟ چون دنیاى پر زرق و برق و فریبنده را به درستى نشناخته اند. البتّه روشن است که ما «اخلاق» را مساوى با «علم و آگاهى» نمى دانیم، به گونه اى که «غرایز» هیچ دخالتى در آن نداشته باشد، ولى به یقین یکى از سر چشمه هاى اخلاق علم و آگاهى است. بنابراین اگر دنیاپرستان باور مى کردند که دنیا، بى اعتبار، ناپایدار، سریع الزوال، آمیخته با انواع و اقسام مشکلات است، هرگز دنیاپرست نمى شدند.

شخصى به دیدار پادشاهى رفت و عرض کرد: دوست دارم یک روز بر


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

[ 170 ]

مَسند و جایگاه تو تکیه زنم و همه چیز در دست من باشد! پادشاه قبول کرد و آن شخص بر تخت شاهى نشست. شاه دستور داد خنجر تیزى را به تار موى نازکى بستند و بر فراز تخت، بالاى سر آن شخص نصب کردند، وقتى به خنجر نگریست بسیار مضطرب و نارحت و نگران شد. سؤال کرد: این خنجر چیست؟ گفتند: این مصائب و مشکلات حکومت است، باید تحمّل کنى. وى منتظر غروب آفتاب شد، پس از غروب آفتاب از تخت به پایین آمد و نفس راحتى کشید و گفت: چه خوب شد ما شاه نشدیم!

مرحوم آیة الله العظمى بروجردى (رحمه الله) که از مراجع تقلید منحصر به فرد زمان خود بود، مى فرمود: «اگر طلبه اى درس بخواند و زحمت بکشد، تا به این مقام (مرجعیّت) برسد، شکّى در حماقت او نیست!».

خلاصه این که زاهد باید هرچه بیش تر از دنیا فاصله بگیرد. البتّه زهد به معناى ترک دنیا نیست، بلکه به معناى عدم وابستگى و دلبستگى به دنیاست; هر چند از دنیا در راه صحیح استفاده کند.

 

[ 171 ]

 

 

 

64 - زمان، یکى از گواهان روز قیامت!

 

قال على (علیه السلام):

«ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم اِلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَمْ! أنَا یَوْمٌ جَدیدٌ وَ اَنَا عَلَیْکَ شَهیدٌ، فَقُلْ فِىَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فِىَّ خیراً، اُشهِدُ لَکَ بِه یَوْمَ الْقیامَةِ; فَاِنَّکَ لَنْ تَرْانى بَعْدَهُ اَبَداً»;

«هر روزى که بر انسان مى گذرد، آن «روز» این سخن را با انسان دارد: اى انسان! من روزِ تازه اى هستم و بر اعمالت شاهد و ناظر، بنابراین در ظرف من سخنان خوب بگو و اعمال خیر به جا آور، تا در روز قیامت بر خیرات تو شهادت دهم، امروز که گذشت مرا هرگز نخواهى دید!»(1).

شرح و تفسیر

خداوند بر أعمال و گفتار انسان گواهانى قرار داده است:

1ـ اعضاى بدن انسان یکى از آن شهود است. در قرآن مجید مى خوانیم: (وَ تُکَلِّمُنا اَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ); دست ها و پاهاى انسان ها را به سخن در مى آوریم (و بر علیه انسان ها شهادت مى دهند)(2). و در آیه 20 سوره فصلت نیز مى خوانیم: (حَتّى اِذا ما جاءُوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِماکانُوا یَعْمَلُونَ); «وقتى به آنان مى رسند گوش ها و چشم ها و پوست هاى تنشان به آنچه مى کردند گواهى مى دهند».


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 379.

2. سوره یس، آیه 65.

[ 172 ]

2ـ شاهد دیگر اعمال انسان، ملائکه و فرشتگانِ مراقبِ او هستند، در آیه شریفه 18 سوره ق در این مورد مى خوانیم: (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ); «انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد، مگر این که همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریّت (و ضبط آن) است».

3ـ شاهد سوم مکان ها هستند، آیه چهارم سوره زلزال ناظر به همین مطلب است. توجه کنید: (یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ اَخْبارَها); «در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى کند». آرى روز قیامت وجب به وجب زمین، که بر روى آن قدم گذاشته ایم، بر علیه ما انسان ها شهادت مى دهد.

4ـ زمان هم یکى از شهود یوم القیامة است و روایت فوق شاهدى بر این مدّعا است، از روایت فوق استفاده مى شود که هر «روز» یک شاهد مستقل است، بنابراین در هر سال سیصد و شصت و پنج شاهد زمانى و براى عمر متوسّط انسان ها، یعنى پنجاه سال، 1825 شاهد زمانى شهادت خواهند داد! جالب این که این شاهد هر روز به انسان هشدار مى دهد، امّا کو گوش شنوا؟!

5ـ آخرین شاهد بر اعمال انسان ها پیامبران هر امّتى هستند; در آیه 41 سوره نساء در این زمینه چینن آمده است: (فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّة بِشَهید وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً); «حال آن ها چگونه است، آن روزى که از هر امّتى شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟!» واى بر کسانى که تصوّر مى کنند حساب و کتابى در کار نیست، ولى وقتى که پرده هاى غفلت کنار زده مى شود، گواهان متعدّدى را در مقابل خویش مى بینند که بر علیه آن ها شهادت مى دهند!

چگونه این همه گواه و شاهد و این همه بى خبرى و غفلت قابل جمع است!؟ اگر یک مأمور مواظب انسانى باشد حواسش را کاملا جمع مى کند. چگونه در مقابل یک مأمور خطاکار این قدر مواظب هستیم، ولى در مقابل این همه گواهان الهى، که هرگز خطا نمى کنند، غافل هستیم؟!

[ 173 ]

 

 

 

65 - سخن و سکوت!

 

حضرت على (علیه السلام) فرمود:

«لا خَیْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ، کَما اَنَّهُ لاخَیْرَ فِى الْقَولِ بِالْجَهْلِ»;

«نه سکوت دانشمند سودى دارد، و نه سخن گفتن جاهل»(1).

شرح و تفسیر

خداوند از آن ها که مى دانند و آگاهى دارند پیمان گرفته که در برابر انحراف ها، کجروى ها، ستم ها، حق کشى ها، و سمپاشى هاى دشمنان سکوت نکنند و با منطق و بیان گرم و مستدل خود، نور هدایت و حق و عدالت را در دل ها بپاشند (و هر کس نسبت به آنچه مى داند، هر قدر کم باشد، دانشمند و مسؤول است) همان طور که افراد ناآگاه از مسایل نباید با دخالت نارواى خود مردم را به گمراهى بکشانند. آن «سکوت» و این «سخن» هر دو بدبختى زا است(2).

از روایت فوق استفاده مى شود که نه «سکوت» براى «همه کس» و «همه جا» ارزش محسوب مى شود و نه سخن گفتن براى «همگان» در «هر مکان». بلکه «سخن گفتن» و «دم فرو بستن» از امور نسبى هستند که نسبت به «افراد» و «زمان ها» و «مکان ها» سنجیده مى شود.


1. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 182 و 471.

2. یکصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 40.

[ 174 ]

چه بسا سخن گفتن شخصى از مهم ترین واجبات و سخن گفتن دیگرى از بدترین محرمات باشد! و چه بسا سکوت انسانى در مکانى عبادت و سخن گفتن همان انسان در مکانى دیگر گناه شمرده شود!

بنابراین مؤمنِ عاقل و هوشیار کسى است که اوّلا در هر موضوعى که قصد سخن گفتن دارد اطّلاعات کافى کسب کند و ثانیاً موقعیّت شناس باشد; در غیر این صورت سکوت کند(1).

دو چیز طیره عقل است دم فروبستن *** به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشى!

 


1. مباحث مختلف مربوط به سکوت و سخن، از جمله: سکوت و اصلاح زبان، سکوت در آیات قرآن مجید، سکوت در روایات اسلامى، خطرات زبان، اصول کلّى براى رفع خطرات زبان و مباحث دیگر را، در کتاب اخلاق در قرآن، جلد اوّل، صفحه 298 به بعد، مطالعه فرمایید.

[ 175 ]

 

 

 

66 - سرآمد زندگى!

 

قال على (علیه السلام):

«اِسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ اَظَلَّکُمْ، وَ کُونُوا قَوْماً صیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا، وَ عَلِمُوا اَنَّ الدُّنْیا لَیْسَتْ لَهُمْ بِدار فَاسْتَبْدَلُوا»;

«همواره مهیّاى مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است، و همانند قومى باشید که آن ها را بانگ زده اند و بیدار شده اند و دانستند که دنیا سراى جاویدان نیست، بدین جهت آن را با جهان آخرت مبادله کردند»(1).

شرح و تفسیر

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این سه جمله پرمعنى پایان زندگى بشر را ترسیم نموده، و ضمن بیان حقیقت و ماهیّت دنیا و در کمین بودن خطر بزرگى به نام «مرگ»، هشدارهایى براى بیدارى و هدایت انسان ها مى دهد.

تعبیر به «فَقَدْ اَظَلَّکُمْ» در جایى گفته مى شود که وقوع حادثه اى بسیار نزدیک باشد و فاصله تا انجام آن بسیار کم باشد. اگر گفته شود فلان درخت بر شما سایه انداخته و شما در سایه آن در حال استراحت هستید، یعنى فاصله شما با آن درخت بسیار کم است. در مورد این جمله سه سؤال مطرح است:


1. نهج البلاغه خطبه 64.

[ 176 ]

سؤال اوّل: این سایه کنایه از چیست؟

پاسخ: مى تواند اشاره به امور زیادى باشد; از جمله حوادثى که در زندگى انسان رخ مى دهد; بیمارى هاى گوناگون، مرگ هاى ناگهانى، سکته ها، زلزله ها، تصادفات و مانند آن.

سؤال دوم: حال که مرگ اینقدر نزدیک است و باید آماده بود، آمادگى به چه حاصل مى شود؟

پاسخ: باید با توبه، خودسازى، أداى دیون و حقوق مردم، انجام اعمال صالح، کمک به مردم، همواره به یاد خدا بودن، و امورى همانند آن، خود را آماده مرگ کنیم.

سؤال سوم: مخاطب کلام حضرت چه کسانى هستند؟

پاسخ: آنچه از جمله «فَقَدْ اَظَلَّکُمْ» استفاده مى شود این است که مخاطب حضرت همه مردم هستند و مرگ سایه اش را بر سر همه مردم انداخته است.

شاید کثرت مرگ هاى ناگهانى در این عصر و زمان از یک نظر از ألطاف الهى باشد! بدین معنى که چون اسباب هوى و هوس نسبت به گذشته بسیار فراوان گشته و انسان ها از مرگ غافل شده اند، مرگ هاى ناگهانى آن ها را از این غفلت هوشیار مى سازد.

«وَ کُونُوا قَوْماً صیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا» این جمله اشاره به جمعیّت و کاروانى است که شب هنگام به خواب رفته اند، ناگهان رییس کاروان بانک بیدار باش مى زند و فرمان حرکت صادر مى کند، کاروانیان از خواب برمى خیزند، به اطراف خویش مى نگرند، آن جا را منزلگاه سفر مى یابند، نه جاى ماندن! دنیا و انسان ها بسان این کاروان و منزلگاه آن است.

چه کسى بر کاروان هاى انسانى صیحه مى زند؟ حضرت فرمود: «کَفى

[ 177 ]

بِالْمَوْتِ واعِظاً; اگر واعظ و موعظه کننده مى خواهید، مرگ بهترین موعظه کننده است»(1). مرگ با زبان بى زبانى چه مى گوید؟ مرگ خاموشى است، امّا یک دنیا خروش دارد! بنابراین مرگ و میرها، قبرستان ها، بیمارى ها، حوادث مختلف، همه این امور، بانک بیدار باش و فرمان حرکت را سر مى دهند، امّا افسوس که گوش شنوایى نیست!

«وَ عَلِمُوا اَنَّ الدُّنْیا لَیْسَتْ لَهُمْ بِدار فَاسْتَبْدَلُوا» حال که از خواب غفلت بیدار شدید و فهمیدید که دنیا بسان مسافرخانه است و جاى ماندن نیست، دنیاى خود را به آخرت تبدیل کنید. دیگر توقّف نکنید و با تهیّه زاد و توشه کافى به همراه کاروان به حرکت ادامه دهید.

آنچه قطعى و روشن است و هیچ شک و شبهه اى در آن نیست، این که همه ما را همراه این کاروان مى ببرند و سرانجام همه کاروانیان بدون شک مرگ است. پس چه خوب که از خواب غفلت برخیزیم و زاد و توشه مناسبى براى این سفر تهیّه کنیم.

 


1. بحار الانوار، جلد 6، صفحه 132. این روایت در بحار الانوار، جلد 64، صفحه 29، و جلد 71، صفحه 264، و جلد 73، صفحه 342، و جلد 77، صفحه 137، و 388 نیز آمده است.

[ 178 ]

 

[ 179 ]

 

 

 

67 - سرانجام متّقین و گناهکاران

 

قال على (علیه السلام):

«اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ، حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ. اَلا وَ اِنَّ التَّقْوى مَطایا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها، فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ»;

«آگاه باشید که خطاها و گناهان همانند مرکب هاى چموش و نافرمانى است که لجامى ندارند و سوار خود را به زمین مى زنند و آن ها را به درون جهنّم مى فرستند، ولى تقوى مرکبى رام و راهوار است، که لجامش به دست صاحبش مى باشد و سوار خویش را به سر منزل مقصود مى رساند و به بهشت وارد مى کند»(1).

شرح و تفسیر

تشبیه فوق براى بیان عاقبت تقوى و بى تقوایى، بهترین تشبیهى است که مى توان بیان کرد. حقیقتاً بى تقوایى همانند اسب افسارگسیخته اى مى باشد که اختیار را از سوارش سلب مى کند; زیرا یک گناه منشأ چندین گناه دیگر مى شود و تا آن جا پیش مى رود که جایى براى گناهکار جز جهنّم باقى نمى ماند!

داستان جوانى که در عالَم رؤیا شیطان را خواب مى بیند که از او


1. نهج البلاغه، خطبه 16.

[ 180 ]

مى خواهد یکى از سه کار را انجام دهد: «یا پدرش را بکشد، یا خواهرش را کتک بزند، و یا شراب بنوشد» شاهد خوبى براى این ادّعاست. جوان شراب را انتخاب مى نماید، تا خود را از قتل پدر و ایذاء خواهر حفظ کند، امّا هنگامى که جام شراب را سر مى کشد، عقلش زایل مى شود و از حالت طبیعى خارج مى گردد. سپس، هم پدر را به قتل مى رساند و هم سر و سینه خواهرش را مى شکند!(1)

حقیقتاً گناهان این گونه اند، گناه همانند باتلاقى است که گناهکار را به تدریج در کام خود فرو مى برد، تا آن جا که ناگهان خود را غرق در باتلاق مى بیند و دیگر نمى تواند کارى انجام دهد، مگر این که لطف الهى شاملش گردد.

گناه نه تنها آخرت انسان، بلکه دنیاى آدمى را نیز خراب مى کند. بنابراین، گناه نه مرکب مناسبى نه براى جهان آخرت و نه براى دنیا مى باشد. بدین جهت به ما دستور داده شده که هر روز نفس خود را محاسبه کنیم، تا اگر خداى ناکرده بر این مرکب چموش سوار شده ایم، قبل از این که سرعت گیرد و از کنترل خارج شود خود را نجات دهیم.

بارالها! ما ضعیف هستیم و راه طولانى و پرسنگلاخى در پیش داریم که جز با لطف و امداد و عنایت تو پیمودنى نیست، پروردگارا خودت ما را در طىّ این مسیر رهبر باش!.

 


1. شیطان دشمن دیرینه انسان، صفحه 190.

[ 181 ]

 

 

 

68 - شرکت در مجلس گناه!

 

قال على (علیه السلام):

«مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَومِ الاْخِرِ فَلا یَقُومُ مَکانَ رَیْبَة»;

«کسى که به خدا و روز جزا ایمان دارد، در مکانى که «ریبه» است توقف نکند»(1).

شرح و تفسیر

واژه «ریبه» دو معنى دارد:

ب) معنى دیگر ریبه همان چیزى است که در بحث نکاح و نگاه آمده است. آن جا گفته اند که نگاه به دست و صورت زن نامحرم با دو شرط جایز است; نخست این که به «قصد لذّت» انجام نشود و دیگر این که «ریبه» نباشد; یعنى خطر لغزش و وقوع در گناه وجود نداشته باشد، طبق


1. اصول کافى، جلد 2، صفحه 378، کتاب الایمان و الکفر، باب مجالسة اهل المعاصى، حدیث 10.

2. بحار الانوار، جلد 71، صفحه 91.

[ 182 ]

این معنى شخص مؤمن نباید در مجلسى برود که خطر لغزش در دامان گناه وجود دارد و احتمال انحراف او مى رود.

روایات فراوانى داریم که ما را از شرکت در مجلس گناه نهى مى کند(1)و این مطلب چند دلیل عقلى و منطقى دارد:

1ـ بودن در مجلس گناه، هر چند انسان گناهى انجام ندهد، امضاء و تأیید آن گناه است و جُرم این کار براى افراد شناخته شده و بزرگ ترهاى فامیل و روحانیّون سنگین تر است!

2ـ اُبهت گناه هم در نظر شما و هم در نظر مردم شکسته مى شود. نمونه اش مجالس عروسى زمان ماست، که شرکت در آن براى مؤمنین یک مشکل شده است. مؤمنین نباید در چنین مجالسى شرکت کنند و صریحاً علّت آن را بیان نمایند، بگویند: «ما به شما علاقه داریم، ولى خدا را بیش تر دوست داریم. مسؤولیّت شرعى ما فوق علاقه ماست».

3ـ این کار سبب دلگرمى و تشویق گناهکاران مى شود، وقتى یک انسان گناهکار در مجلسى مى رقصد، اگر دو نفر تماشا کنند تا یکصد نفر، خیلى تفاوت مى کند. خواننده و نوازنده گناهکار وقتى دور خود را شلوغ ببیند تشویق مى شود. در حدیثى که پیرامون آیه شریفه 30 سوره حج (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) وارد شده، مى خوانیم: «همین که به یک خواننده أحْسَن بگویى قول زور محسوب مى شود»(2). بنابراین تشویق گناهکار و مجلس گناه، چه با شرکت و چه تشویق لفظى، جایز نیست.

4ـ وسوسه هاى شیطان کم کم دامن شخصِ شرکت کننده را نیز مى گیرد، چه تضمینى وجود دارد که انسان در مجالس آلوده شرکت کند و آلوده نشود؟ مبتلایان به موادّ مخدّر ابتدا فقط در مجالس موادّ مخدّر شرکت مى کردند، ولى تدریجاً مبتلى و معتاد گشتند!.


1. برخى از این روایات را در میزان الحکمة، جلد 2، صفحه 54، باب 519، مطالعه فرمایید.

2. انوار الفقاهة، کتاب التجارة، المکاسب المحرّمة، صفحه 313.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد