SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام) قسمت اول

1 - آغاز همه کارها به نام خدا

 

قال على (علیه السلام):

«کُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ یُذْکَرْ فیهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;

«هر کار داراى اهمیّتى که بدون یاد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1).

شرح و تفسیر

یاد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتیجه منفى دارد. بر این اساس در این روایت شریف توصیه به ذکر نام الله در هر کارى شده است و روشن است که منظور از بردن نام خدا و آغاز هر کارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نیست، بلکه هدف این است که خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدین جهت در این روایت، بر خلاف روایات مشابه، به جاى «لَمْ یُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ یُذْکَرْ» آمده است. که نه تنها در شروع کار، بلکه در ادامه کار هم ذکر الله لازم است.

چگونه خدا را یاد کنیم؟

«ذکر الله» و به یاد خالق و آفریدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترین آن این است که انسان بداند او وجودى است وابسته، که بدون


1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.

2. جامع الصغیر، جلد 2، صفحه 277، حدیث 6284.

[ 16 ]

تکیه بر خداوند، حتّى براى یک لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلکه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است که در ابتدا و ادامه نیاز به آن منبع دارد. اگر انسان به این مرحله از یاد خدا برسد و از آن غفلت نکند، بدون شک متحوّل و دگرگون مى گردد و دیگر به هیچ کس جز خدا تکیه نمى کند و امکان ندارد که آلوده به گناه شود; زیرا چنین انسانى همواره خویش را در محضر خدا مى بیند و تمام نعمت ها و در یک جمله هستى اش را از ناحیه او مى داند و روشن است که چنین انسانى هرگز گرفتار معصیت نمى شود. گناهان در لحظه هایى رخ مى دهد که انسان از خدا غافل مى شود(1). انسانى که دائماً به یاد اوست گناه نخواهد کرد.

 


1. مباحث مختلف مربوط به غفلت; از جمله عوامل غفلت، عواقب شوم غفلت، نشانه هاى غفلت، راه هاى زدودن غفلت، غفلت مثبت و منفى و دیگر مباحث مربوطه را در کتاب اخلاق در قرآن، جلد دوم، صفحه 324 به بعد، مطالعه فرمایید.

[ 17 ]

 

 

 

2 - آثار متفاوت عفو و بخشش

 

قال على (علیه السلام):

«اَلْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِه مِنَ الْکَریمِ»;

«عفو و بخشش به همان مقدار که اگر از سوى کریم باشد باعث اصلاح مى شود، اگر از ناحیه لئیم باشد باعث إفساد است»(1).

شرح و تفسیر

این حدیث شریف را به دو شکل مى توان تفسیر نمود.

تفسیر اوّل: انسان کریم هنگامى که شخص خطاکارى را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد محبّت او را جلب مى کند; چرا که عفو او آمیخته با بزرگوارى و تواضع است، ولى عفو و گذشت انسان هاى لئیم و پست، چون آمیخته با منّت و آزار است، سبب إفساد مى شود. و این در واقع مصداقى از مصادیق (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَة یَتْبَعُها اَذىً وَ اللهُ غَنِىٌّ حَلیمٌ) «گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونت هاى آن ها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; خداوند بى نیاز و بردبار است»(2) مى باشد.

تفسیر دوم: در تفسیر اوّل عفو و بخشش گاه از سوى «کریم» و گاه از سوى «لئیم» بود، که در خطاکارى که مورد عفو قرار گرفته دو عکس العمل


1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.

2. سوره بقره، آیه 263.

[ 18 ]

متفاوت داشت، ولى طبق تفسیر دوم عفو و بخشش گاه در مورد شخص «کریم» و گاه نسبت به شخص «لئیم» که مرتکب خطا شده اند و مورد عفو قرار گرفته اند، مى باشد. طبق این تفسیر معناى روایت چنین مى شود: اگر آدم هاى کریمِ خطاکار مورد عفو قرار گیرند موجب إصلاح آنان مى گردد، ولى عفو انسان هاى پست و لئیم نه تنها موجب اصلاح آنان نمى شود، بلکه از آن سوء استفاده مى کنند و جسور و جرى شده و به فساد بیش تر مى پردازند، پس نتیجه عفو آنان إفساد است.

پیام اخلاقى این روایت این است که عفو و گذشت هم حساب و کتابى دارد، هنگامى که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مکّه را فتح کرد، فرمان عفو عمومى صادر فرمود(1). این عفو و گذشت اثر بسیار مطلوبى در غالب مردم مکّه گذارد، ولى چند نفر را که اصلاح پذیر نبودند استثناء کرد و فرمان قتل آن ها را صادر نمود. قرآن مجید در مورد ثمره این عفو عمومى مى فرماید: (یَدْخُلُونَ فى دینِ اللهِ اَفْواجاً); آن ها (مردم مکّه) به صورت گروه گروه به دین اسلام مى گرویدند»(2). این اقبال عمومى به اسلام، که بدون هرگونه اجبار و اکراهى بود، ثمره عفو و بخشش پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)بود. این مسأله براى همه، مخصوصاً براى رهبران جامعه، درس بزرگى است. عفو و بخشش در آیات قرآن مجید و روایات، به صورت گسترده مطرح شده است که این مختصر جاى طرح همه آن آیات نیست(3).

 

 

 


1. فروغ ابدیّت، جلد دوم، صفحه 338.

2. سوره نصر، آیه 2.

3. به میزان الحکمة، جلد 6، صفحه 358 به بعد، مراجعه کنید.

[ 19 ]

 

 

 

3 - آثار مهمّ ذکرها!

 

قال على (علیه السلام):

«یا کُمَیْلُ! قُلْ عِنْدَ کُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و قُلْ عِنْدَ کُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاَْرْزاقُ عَلَیْکَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» یُوَسَّعُ عَلَیْکَ فیها»;

«اى کمیل: در مواجهه با هر مشکلى بگو: «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» خداوند کفایت آن مشکل را مى کند و هرگاه نعمتى به تو رسید بگو: «الحمدلله» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد، «استغفار کن» که باعث گشایش روزى است!»(1).

شرح و تفسیر

از سوى معلّمى بزرگ همچون على (علیه السلام) براى شاگرد مستعدّى چون کمیل، سه ذکر بسیار عالى و مهمّ براى سه هدف بزرگ بیان شده است. آرى همه چیز در نزد معصومین (علیهم السلام) هست; حتّى اوراد و اذکار، و نیازى به دیگران نمى باشد. گفتن سه ذکر فوق، در سه زمان مخصوصى که در روایت آمده است، آثار مهمّى دارد; ولى آنچه که مهمّ است توجّه به این نکته که: «ذکر، فقط لقلقه زبان نیست» بنابراین، اگر به مفهوم این ذکرهاى جالب، توجّه نکنیم و پیام آن ها را در جامعه پیاده نکنیم، آن آثار را نخواهد داشت.


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 270.

[ 20 ]

معناى ذکر «لا حول و لاقوّة الا بالله» این است که تمام قدرت ها به دست خداست و حلاّل همه مشکلات اوست و هر چه هست از ناحیه اوست. اگر این معنى را باور کنیم و در نتیجه با تمام وجود به در خانه او برویم و ایمانمان به این مفاهیم قوى شود، یعنى حالتى شبیه حالت غریق در دریا پیدا کنیم، که جز قدرت خداوند به هیچ چیز دیگر فکر نکنیم، خداوند در مشکلات ما را کفایت خواهد کرد.

پیام ذکر «الحمدلله» این است که با رسیدن به نعمتى مغرور نشویم و حقیقتاً نعمت را از جانب او بدانیم، از آن سوء استفاده نکنیم، بخل نورزیم، در این صورت نه تنها نعمت باقى مى ماند، بلکه فزونى مى یابد.

و ذکر سوم (استغفراللّه) نیز چنین است. معناى استغفار این است که دیگر به سراغ گناه نرویم; زیرا یکى از عوامل معضلات اقتصادى در جامعه گناهان است، جامعه گناهکار جامعه فقیرى نیز خواهد بود(1). البتّه بروز این مشکلات به هنگام گناه، زنگ بیدارباشى است براى مؤمنان.

با این بینش، بروز مشکلات فوق خود نعمت است، بدین جهت خداوند کفّار را به حال خود رها کرده و براى بیدارى آن ها زنگ بیدارباش نمى زند، تا در گناهان خویش غرق شوند.

 


1. براى آگاهى بیش تر از آثار گناهان در دنیا، به کتاب تحقیقى پیرامون نماز باران، صفحه 81 به بعد، مراجعه کنید.

[ 21 ]

 

 

 

4 - آداب خرید و فروش

 

قال على (علیه السلام):

«وَ لْیَکُنِ الْبَیعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوازینِ عَدْل وَ اَسْعار لا تُجْحِفُ بِالْفَریقَیْنِ مِنَ الْبایِعِ وَ الْمُبْتاعِ فَمَنْ قارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ اِیّاهُ فَنَکِّلْ بِه وَ عاقِبْهُ فى غَیْرِ اِسْراف»;

«باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد; با موازین عدل و نرخ هایى که نه به فروشنده زیان برساند و نه به خریدار! و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار، به چنین کارى دست بزند، او را کیفر کن! و در مجازاتش بکوش، ولى زیاده روى نکن»(1).

شرح و تفسیر

سه مشکل مهمّ جامعه ما را تهدید مى کند:

1ـ تهاجم فرهنگى دشمن، که بى رحمانه عقاید و آداب و رسوم ملّت مسلمان را هدف قرار داده است.

2ـ ایجاد اختلاف و رخنه در صفوف یکپارچه و متّحد مسلمانان، که از ابزارهاى کهنه دشمنان است.

3ـ تورّم و گرانى بى حساب، که با سوء مدیریّت خودى ها، یا کارهاى حساب شده دشمن پدید مى آید.


1. نهج البلاغه، نامه 53، (عهدنامه مالک اشتر).

[ 22 ]

در مورد مشکل سوم، که موضوع روایت فوق نیز مى باشد، توجّه به نکاتى لازم است.

الف) تورّم و گرانى در حدّ معقول و شناخته شده قابل تحمّل و تحلیل اقتصادى است. امّا نرخ هاى ساعتى و قیمت هاى ناپایدار، که هر لحظه در حال تغییر است، نوعى هرج و مرج و غارت اقتصادى است. و این جاست که حکّام شرع باید در مقابل این مسأله بایستند و با عوامل آن برخورد مناسب کنند.

ب) از نظر شرع دست قانون گذاران بسته نیست; زیرا این که گفته مى شود قیمت کالا حدّ معیّنى ندارد، بلکه تابع توافق خریدار و فروشنده است، مربوط به شرایط عادى اقتصادى است; ولى حکومت اسلامى مى تواند در شرایط غیرعادى نرخ کالاها را مشخّص کند و گرنه بعضى از مردم دیگران را همانند گرگ مى خورند. بنابراین طبق عناوین ثانویّه و در شرایط ویژه اقتصادى، مى توان نرخ کالاها را مشخّص کرد و متخلّفین را مجازات نمود. بلکه از حدیث فوق استفاده مى شود که نظارت حکومت به عنوان اوّلى لازم است و وجود انواع تعزیرات، که روى حساب و کتاب باشد، لازم و ضرورى است.

ج) همه مردم باید در چنین زمان هاى حسّاس همکارى نمایند و با خوددارى از خرید کالاهاى گران، عملا با گران فروشان مبارزه کنند.

د) آخرین نکته این که حکومت اسلامى باید لااقل در زمانى که گران فروشى مردم را تحت فشار قرار داده، نرخ هاى خود را جابجا نکند.

با رعایت نکات چهارگانه بالا مى توان گرانفروشى را کنترل کرد، تا اسلام و انقلاب را تهدید نکند.

 

[ 23 ]

 

 

 

5 - آرزوهاى طولانى!

 

قال على (علیه السلام):

«ما اَطالَ اَحَدٌ الاَْمَلَ اِلاّ نَسِىَ الاَْجَلَ و اَساءَ الْعَمَلَ»;

«هیچ انسانى آرزوهاى خود را طولانى نمى کند، مگر این که مرگ را فراموش مى کند و اعمال او بد مى شود!»(1).

شرح و تفسیر

آرى آرزوهاى دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال مى کند. در زبان عرب دو لغت به معناى امید و آرزوست; یکى «رجاء» و دیگرى «أمَل» است، اوّلى بار مثبت دارد و منظور از آن امید و آرزوى سازنده است، ولى «اَمَل» گاه بار منفى دارد و به معنى آرزوهاى غیرسازنده است. ظاهراً در فارسى «امید» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است. حضرت على (علیه السلام) در این روایت پرمعنى به یکى از جنبه هاى منفى «أمل» مى پردازد و تأثیر سوء آن را در اعمال انسان گوشزد مى نماید.

سؤال: راستى چرا «آرزوهاى طولانى» این قدر بد است؟

پاسخ: خاصیّت زرق و برق مادّى دنیا این است که از دور جاذبه قوى دارد، امّا وقتى انسان به نزدیک آن مى رسد به آن عادت مى کند و جاذبه خود را از دست مى دهد. مانند موادّ مخدّر که افراد قبل از رسیدن به آن برایشان جاذبه دارد، امّا وقتى معتاد شدند دیگر جذبه اى براى آن ها


1. غرر الحکم و درر الکلم، جلد 6، صفحه 101، حدیث 9676.

[ 24 ]

ندارد. و باید مرتّباً مقدار آن را افزایش دهند تا در کام مرگ فرو روند.

شخصى که اجاره نشین است و از مشکلات آن رنج مى برد آرزو مى کند که خانه اى ملکى، هر چند کوچک نصیبش شود و این برایش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامى که به آن مى رسد، پس از مدّت کوتاهى برایش عادى مى شود و آرزوى خانه اى بزرگ تر با امکانات بیش تر مى کند، امّا به آن هم قانع نیست و هر روز در فکر منزل مرفّه ترى است.

هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه *** همچنان در بند اقلیمى دگر!

بنابراین آرزوها مرز و پایانى ندارد، بدین جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهاى خویش برسد باید تمام نیرویش را صرف رسیدن به آن نماید و طبیعى است که دیگر وقت و نیرویى ندارد که صرف جهان آخرت نماید. بدین جهت در احادیث معصومین آرزوهاى طولانى مذمّت گردیده و موجب فراموش کردن آخرت شمرده شده است(1).

این مطلب را نیز در نظر داشته باشیم که زیادى نعمت، که معمولا آرزوهاى طولانى در راستاى تحصیل آن است، در بسیارى از موارد مایه بدبختى است! حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) از بیابانى عبور مى کردند، فرمود: بروید مقدارى شیر بیاورید و پول آن را هم به صاحب حیوان بدهید. صاحب آن حیوان از دادن شیر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) امتناع ورزید! پیامبر (صلى الله علیه وآله) دعا کرد که اموالش زیاد شود! از آن جا گذشتند و به شبان دیگرى رسیدند و همان تقاضا را مطرح کردند. آن شبان ادب کرد و به سرعت مقدارى شیر در اختیار پیامبر (صلى الله علیه وآله) و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! به اندازه کفاف و عفاف به او نعمت ارزانى دار! اصحاب از تفاوت این دو دعا، براى آن دو نفر پرسیدند؟ حضرت فرمود: زیادى نعمت براى شخص اوّل مایه رنج و عذاب است(2).


1. در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «طُولُ الاَْمَلِ یُنْسِى الاْخِرَةَ، آرزوهاى طولانى سبب فراموشى آخرت است» (اخلاق در قرآن، جلد سوم، صفحه 188).

2. بحار الانوار، جلد 69، صفحه 61، حدیث 4.

[ 25 ]

 

 

 

6 - آرى، بهشت را به بها مى دهند!

 

قال على (علیه السلام) لِرَجُل سَأَلَهُ اَنْ یَعِظَهُ:

«لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُوا الاْخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ، وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ، یَقُولُ فِى الدُّنْیا بِقَوْلِ الزّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ فِیها بِعَمَلِ الرّاغِبینَ»;

«حضرت در اجابت درخواست شخصى که از او نصیحت خواست، فرمود: از کسانى مباش که آخرت را بدون انجام اعمال صالح مى خواهند، و توبه را با آرزوهاى دراز تأخیر مى اندازند، و درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى گویند، ولى همچون دنیاپرستان عمل مى کنند!»(1).

شرح و تفسیر

به راستى سخنان حضرت على (علیه السلام) معجزه آسا است و این جمله از درخشان ترین آن ها است. در این جمله سه دستور مهمّ، که خیر دنیا و آخرت فرد و جامعه در آن نهفته، آمده است. توجّه کنید:

1ـ بهشت را به بهانه نمى دهند، و تنها سخن گفتن، بدون عمل، نجات بخش انسان نخواهد بود. تنها ادّعاى عشق به دین و ولایت و پیشوایان دین، گره اى از مشکلات ما باز نخواهد کرد و با لقلقه زبان بدون عمل، امیدى به آسودگى و راحتى در جهان آخرت نخواهد بود.

ادّعاى دوستى و ولایت اهل البیت (علیهم السلام) زمانى کارساز است که


1. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 150.

[ 26 ]

مجموعه اى از اعمال صالح و نیک به همراه داشته باشیم، تا اگر مرتکب لغزش ها و خطاهایى شده باشیم، ولایت و شفاعت و مانند آن، لغزش ها و خطاها را جبران کند. در ضمن از مباحث فوق روشن مى شود مدعیان عشق به خاندان پیامبر (علیهم السلام) که هیچ توشه اى از اعمال صالح ندارند چقدر در اشتباهند.

2ـ توبه و بازگشت به سوى خداوند با آرزوهاى طولانى سازگار نیست. مخصوصاً که انسان از آینده خود هیچ اطّلاعى ندارد و زمان مرگ خود را نمى داند. کسى که نمى داند یک لحظه دیگر زنده است یا مرده، چگونه آرزوهاى طولانى دارد؟! و شخصى که آرزوهاى طولانى دارد چگونه مى تواند توبه کند؟! أجل زنگ خطر و داروى مهمّى براى درمان این درد است. هنگامى که اجل حضرت سلیمان (علیه السلام)مى رسد حتّى اجازه نشستن به او داده نمى شود و در حال ایستاده قبض روح مى گردد!(1) بنابراین نباید با آرزوهاى طولانى توبه را به تأخیر بیندازیم.

3ـ سومین موعظه حضرت این است: از کسانى که بین گفتار و عملشان تفاوت وجود دارد مباش! کسانى که به هنگام سخن گفتن آن چنان در مورد دنیا سخن مى گویند که گویا تارک و زاهد دنیا هستند; ولى در مقام عمل کاملا وابسته و حریص بر دنیا مى باشند. سعى کن سخن و عملت هماهنگ باشد. واى به حال من، اگر از عشق على دم مى زنم، امّا عملم هماهنگ با معاویه هاست! سخن از معنویّت و خداپرستى و روحانیّت مى گویم، ولى غرق در مادّى گرایى و تجمّل پرستى مى باشم!

راغبین به دنیا چه کسانى هستند؟ آن ها کسانى هستند که در سر دو راهى ها پشت به خدا و رو به دنیا مى کنند.


1. تفسیر نمونه، جلد 18، صفحه 44. و تاریخ انبیاء، صفحه 197.

[ 27 ]

مردم هنگامى که بر سر دو راهى قرار مى گیرند، چند دسته اند:

نخست، افرادى که بى قید و شرط راه دنیا را برگزیده و به خدا پشت مى کنند.

دوم، گروهى که عکس گروه اوّل عمل مى کنند و راه آخرت را در پیش مى گیرند.

و گروه سوم، انسان هاى شکّاک و متحیّرند، اشخاصى همچون عمر ابن سعد که هم طالب ملک رى به قیمت شهید کردن امام حسین (علیه السلام)مى باشند و هم خواهان بهشت برین، و در جنگ عقل و نفس امّاره بالاخره عقل آن ها مغلوب مى گردد! باید با این معیار خود را بسنجیم، تا معلوم شود که از چه گروهى هستیم.

 

[ 28 ]

 

[ 29 ]

 

 

 

7 - آزادى انسان ها

 

قال على (علیه السلام):

«اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لا اَمَةً وَ اِنَّ النّاسَ کُلُّهُمْ اَحْرارٌ»;

«اى مردم! از حضرت آدم (علیه السلام) غلام و کنیزى خلق نشده، بلکه تمام مردم آزاد هستند!»(1).

شرح و تفسیر

مخاطب حضرت در این روایت تمام مردم هستند; چون گروه خاصّى را مورد خطاب قرار نداده، بلکه تمام انسان ها را مورد خطاب قرار داده است. خطاب «یا اَیُّهَا النّاسُ» در مواردى است که جنبه حقوق بشر دارد، ولى خطاب هایى مانند «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» جنبه حقوق اسلامى دارد. طبق این روایت، همه مردم آزادند و اساس آفرینش انسان و فرزندان آدم بر حریّت و آزادى بوده است. و اگر در جایى این اصل نقض شود، جنبه استثنایى دارد. این نکته که مسأله آزادى انسان 1400 سال قبل توسّط اسلام مطرح شده، قابل تأمّل و دقّت است; زیرا در آن زمان حریّت یک اصل اساسى و یک ارزش شناخته نمى شد، برخلاف امروز که ارزشى بودن آزادى یک امر بدیهى است.

اصل لزوم آزادى مطلبى روشن، بلکه از بدیهیّات است و مورد قبول


1. میزان الحکمة، باب 779، حدیث 3556، (جلد دوم، صفحه 351).

[ 30 ]

همه مى باشد و همه ملّت هاى تحت سلطه براى به دست آوردن آن مبارزه مى کنند. آنچه قابل توجّه و در خور دقّت مى باشد، دو چیز است:

1ـ چرا آزادى یک ارزش است؟ اگر نباشد چه مى شود؟ و اگر باشد چه رخ مى دهد؟ متأسّفانه فلسفه آزادى چیزى است که کمتر بدان پرداخته مى شود. فلسفه آزادى روشن است:

انسان نیروها و قابلیّت هایى دارد. در صورتى مى تواند این ها را به ثمر برساند که مانعى بر سر راه او نباشد، بتواند آزادانه علم و دانش را فراگیرد و در مسیر تکامل پیش برود، تکامل بر دو پایه استوار است الف: استعدادهاى درونى. ب: نداشتن مانع، بنابراین فلسفه آزادى انسان، استفاده وى از استعدادها و لیاقت هاى درونى است. و روشن است که شکوفایى استعدادهاى درونى انسان در محیطى آزاد بهتر تحقّق پیدا مى کند. رشد بوته اى که در یک گلدان هست با بوته اى که در یک زمین زراعتى کاشته شده قابل مقایسه نیست.

2ـ چه نوع آزادى مطلوب است؟

از آنچه در نکته اوّل گذشت روشن مى شود که آن نوع از آزادى مطلوب است که در مسیر تکامل انسان باشد. بنابراین این فلسفه آزادى حدود آن را تبیین مى کند، زیرا آزادى اقسامى دارد:

1ـ آزادى مطلق; این نوع آزادى فقط در دل جنگل ها و در بین حیوانات وحشى پیدا مى شود و بس. در چنین مکان هایى هر کسى هر کار بخواهد مى کند. و روشن است که هیچ کسى مدافع چنین آزادى نیست.

2ـ آزادى در محدوده قوانین بشرى که دائماً دست خوش تغییر و تفسیر است; کسانى که معتقد به دین نیستند، ولى قانون را قبول دارند آزادى آن ها باید در چارچوبه قانون باشد و واضح است که قانون تضادّى با آزادى ندارد، بلکه محافظ آن است.

[ 31 ]

3ـ آزادى در محدوده ارزش هاى الهى; آزادى پیروان مکاتب الهى در چارچوبه ارزش هاى دینى است، آن ها هرگز اجازه نمى دهند که به نام آزادى به حریم این ارزش هاى والاى الهى و انسانى تجاوز شود.

بدیهى است نوع اوّل آزادى مطلوب هیچ بشرى نیست، و نوع دوم سرچشمه انواع مشکلات و بدبختى هاست، و تنها نوع سوم است که مى تواند سعادت ما را تضمین کند و قبایى است که براى قامت انسان دوخته شده است.

 

[ 32 ]

 

[ 33 ]

 

 

 

8 - آسیابى در جهنّم!

 

قال على (علیه السلام):

«اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ، اَفَلا تَسْئَلُونى ما طَحْنُها؟ فَقیلَ لَهُ: فَما طَحْنُها یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ؟ قَالَ: اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ، وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ، وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ، وَ الْعُرَفاءُ الْکَذَبَةُ ...»;

«در جهنّم آسیابى وجود دارد که همواره کار مى کند. آیا نمى پرسید که چه چیزى را خرد مى کند؟ پرسیده شد: خوراک این آسیاب چیست؟ حضرت فرمود: دانشمندان فاجر و منحرف، قاریان فاسق، حکمرانان ستمگر، وزیران خائن و کارشناسان دروغگو، خوراک آن آسیاب هستند!»(1).

شرح و تفسیر

آتش دوزخ براى مجازات گنهکاران کافى است. آتشى که از درون دل ها به بیرون زبانه مى کشد (اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ)(2). ولى براى برخى از جهنّمیان، از جمله گروه هاى پنج گانه فوق، عذاب هاى فوق العاده اى بر آن افزوده شده، که علّت آن ـ در مورد گروه هایى که در این حدیث مطرح شده ـ این است که از مقام و موقعیّت خویش سوء استفاده کرده اند. توجّه کنید:


1. میزان الحکمة، باب 620، حدیث 2922، (جلد دوم، صفحه 173).

2. سوره هُمزه، آیه 7.

[ 34 ]

اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ: در جهنّم آسیابى وجود دارد که پنج گروه از انسان ها را، همانند گندمى که تبدیل به آرد مى شود، خرد مى کند! آیا نمى پرسید که چه کسانى خوراک این آسیاب هستند؟ مردم پرسیدند: اى امیرمؤمنان! این آسیاب چه کسانى را آسیاب مى کند؟ حضرت در جواب پنج گروه را برشمرد:

اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ: اوّلین گروه، عالمانى هستند که چراغ در دست دارند و راهزن دین و ایمان و عقاید و اعتماد مردمند، عالم فاجر و منحرف همانند دزدى است که چراغ در دست دزدى مى کند

چو دزدى با چراغ آید *** گزیده تر برد کالا!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد