SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

SH@KER

از شیر مرغ تا گوشت ادمیزاد

سرمشق از سخنان حضرت على (علیه السلام) قسمت ششم

48 - درهاى نیکوکارى

 

قال على (علیه السلام):

«ثَلاثٌ مِنْ اَبْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ، وَ طیبُ الْکَلامِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى»;

«سه چیز از درهاى نیکوکارى محسوب مى شود: سخاوت نفس، خوش زبانى و صبر در مقابل ناملایمات»(1).

شرح و تفسیر

بِرّ، به معنى نیکوکارى، مفهوم بسیار گسترده اى دارد و تمام نیکوکارى ها را شامل مى شود; نیکوکارى هاى معنوى، مادّى، فردى، اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و مانند آن. این که خداوند متعال در آیه شریفه 44 سوره بقره مى فرماید: (أتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ و تَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ); «آیا مردم را به نیکى دعوت مى کنید، امّا خودتان را فراموش مى نمایید؟!» معناى وسیعى دارد.

یکى از لغویّین مى گوید: «بِرّ» از «بَرّ» به معنى بیابان گرفته شده است و از آن جا که بیابان وسیع و گسترده است، بدین جهت عرب به هر کارى که زندگى انسان را وسیع کند و گسترش دهد «بَرّ» مى گوید. «بَرّ» یکى از


1. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 89.

[ 134 ]

صفات خداوند متعال است: (اِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیمُ)(1).

به هر حال حضرت على (علیه السلام) سه کار را به عنوان در ورودى ابواب برّ معرّفى کرده است:

 

اوّل: سخاوت نفس

منظور از سخاوت نفس این است که این فضیلت اخلاقى به گونه اى در قلب انسان ریشه دار شود که قلباً از سخاوت خوشحال شود. چون گاهى انسان سخاوت را بر خویشتن تحمیل مى کند، براى درک ثواب بخشش مى کند، ولى با اکراه; امّا گاهى به هنگام سخاوت قلبش شاد مى گردد و وجودش آرام مى شود، چنین سخاوتى در درون جان انسان نفوذ کرده و بسیار عالى است.

ما نباید فراموش کنیم که خداوند حوایج بسیارى از بندگانش را به وسیله ما انجام مى دهد و تصوّر نکنیم که هر چه داریم مخصوص خود ماست; بلکه گاه ما تنها واسطه هستیم. و خوشا به حال بندگانى که واسطه بین خداوند و نیازمندان هستند. خداوند متعال این مطلب را به صورت زیبایى در آیه هفتم سوره حدید چنین بیان کرده است:

(آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ); «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید».

شرح مسأله انفاق در زندگى ائمّه اطهار (علیهم السلام) کتاب جداگانه اى مى طلبد، برخى از ائمّه (علیهم السلام) در طول عمر بابرکتشان چندین بار تمام اموال خود را با فقرا تقسیم کردند(2) و داستان سوره دهر نمونه بارز این ادّعا است(3).


1. سوره طور، آیه 28.

2. مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 417، به نقل از امام صادق (علیه السلام)مى گوید: «امام حسن (علیه السلام) سه مرتبه تمام دارایى خویش را با فقرا تقسیم کرد، نصف آن را براى خود برداشت و نصف دیگر را به فقرا داد!».

3. مشروح این داستان را به نقل از منابع اهل سنّت در کتاب «آیات ولایت در قرآن» آورده ایم.

[ 135 ]

دوّم: خوش زبانى

سخن نرم و اخلاق خوش سرمایه اى است که تمام نمى شود. سرمایه مالى انسان محدود و توقّع و نیاز نیازمندان نامحدود است، و روشن است که محدود پاسخ گوى نامحدود نیست. امّا خداوند حکیم سرمایه نامحدودى به نام زبان خوش به انسان داده تا در مقابل توقّع نامحدود نیازمندان پاسخگو باشد. باید با آنان با زبان خوش و به دور از خشونت و تندى برخورد کرد. اگر نمى توان از نظر مادّى کمک کرد باید به نرمى و ملاطفت جواب آن ها را گفت. کارى که ادب مى کند ده ها استدلال نمى کند. طیب کلام، مخصوصاً در زمان ما، که ما را متّهم به خشونت مى کنند، جاذبه عجیبى دارد.

 

سوّم: تحمّل ناملایمات

دنیا محلّ مشکلات و سختى ها و ناملایمات است; مصیبت، خشکسالى، قحطى، زلزله، سیل، بیمارى هاى مختلف و مانند آن، همگى ناملایمات این دنیاست. بچّه هاى همسایه ایجاد مزاحمت مى کنند، در نانوایى نوبت را مراعات نمى کنند، در رانندگى برخوردهایى به وجود مى آید و ناملایمات دیگرى که همه روزه با آن روبرو هستیم، باید همه این ها را تحمّل کرد و با زبان خوش تذکّر داد، تا بتوان به دروازه هاى نیکوکارى رسید.

 

[ 136 ]

 

[ 137 ]

 

 

 

49 - دنیا و آخرت

 

قال على (علیه السلام):

«ما بَعُدَ کائِنٌ وَ ما قَرُبَ بائِنٌ»;

«آنچه خواهد آمد دور نیست و آنچه جدا شدنى است نزدیک نمى باشد»(1).

شرح و تفسیر

این حدیث در واقع اشاره به دنیا و آخرت دارد; «آخرت» «کائن» است، یعنى خواهد آمد; بنابراین آنچه خواهد آمد بعید و دور از دسترس نمى باشد. امّا «دنیا» به هر حال جدا مى شود و «بائن» است و آنچه جدا شدنى است نزدیک نیست. خلاصه دنیایى که ظاهراً نزدیک است، دور است و جدا شدنى! امّا آخرتى که ظاهراً دور است، نزدیک است و جاودانه!

تعبیراتى که در مورد دنیا و آخرت در آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام) آمده، فراوان است و علّت اصرار زیاد روى این مسأله، غفلتى است که متأسّفانه بر ما انسان ها عارض مى گردد.

متأسّفانه منطق برخى از مردم، همانند منطق عمر بن سعد ـ لعنة الله علیه ـ است، آن ها مى گویند: «دنیا نقد است و آخرت نسیه، نقد را نباید به خاطر نسیه رها کرد!»(2).


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

2. هنگامى که «ابن زیاد» از «عمر بن سعد» خواست که به جنگ امام حسین (علیه السلام) برود، عمر مهلت خواست که یک شب در این مورد فکر کند، او در آن شب اشعارى در مورد حیرت و سرگردانى خود گفت، که یک بیت آن چنین است:

«الا انما الدنیا لخیر معجل *** و ما عاقل باع الوجود بدین

دنیا نقد و آخرت نسیه است و انسان عاقل نقد را به نسیه نمى فروشد!» (منهاج الدموع، صفحه 291).

[ 138 ]

در حالى که نه دنیا نقد است و نه آخرت نسیه; بالاترین مقام ها و موقعیّت ها با یک چشم بر هم زدن از بین مى رود. این چه نقد بى ارزش و ناپایدارى است!

در روایت است که «وقتى اهل آخرت به دنیا نگاه مى کنند، تمام عمر دنیا در نظر آن ها به اندازه لحظه دوشیدن شیر از یک شتر بیش تر طول نمى کشد». امّا آخرت جاویدان است و ما باید این حقیقت را قبول کنیم و بدان ایمان بیاوریم و آثار ایمان به آن در اعمال و گفتار و اعتقادات ما ظاهر و آشکار گردد. همان گونه که اگر چراغى در خانه اى روشن شود، نور از تمام منافذ آن خانه به بیرون پرتوافشانى مى کند.

 

[ 139 ]

 

 

 

50 - دو چیز مایه هلاکت مردم است!

 

قال على (علیه السلام):

«اَهْلَکَ النّاسَ اثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ»;

«دو چیز مردم را به هلاکت افکنده است: وحشت و ترس از فقر، و تمنّاى افتخارات موهوم»(1).

شرح و تفسیر

اگر درباره علل افزایش تجاوزها، سرقت ها، رشوه خوارى ها، دزدى ها، کم فروشى ها در أشکال مختلف، و همچنین تلاش هاى بى رویه آزمندانه و چپاولگرانه جمع کثیرى از مردم دقّت کنیم، مى بینیم که دو عامل فوق اثر عمیقى در پیدایش غالب این رویدادها دارد.

عدّه اى با داشتن همه چیز، فقط به خاطر ترس از فقر (دقّت کنید ترس از فقر، نه فقر واقعى!) و یا به قول خودشان براى «تأمین آینده»! دست به هر کار خلافى مى زنند. و جمعى نیز آرامش زندگى و روح خود را فداى چشم هم چشمى ها و جلب افتخارات موهوم مى کنند، در حالى که اگر این دو صفت زشت را رها کنند، زندگى راحت و آسوده اى خواهند داشت(2).


1. تحف العقول مترجم، صفحه 239، سخنان کوتاه امیرالمؤمنین (علیه السلام)، شماره 95.

2. یکصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 94.

[ 140 ]

تعبیر به «اهلک الناس; مردم را هلاک کرده ... » ممکن است اشاره به هلاکت معنوى و دورى از خدا و گرفتار شدن در چنگال گناهان بوده باشد، و نیز ممکن است اشاره به هلاکت ظاهرى و جسمانى و به اصطلاح «فیزیکى» باشد; چرا که خوف فقر و آرزوى افتخارات موهوم و برترى جویى ها، انسان را وادار به کارهاى خطرناکى مى کند که گاه جان خود را نیز بر سر آن مى نهد.

اضافه بر این «خوف فقر» و «طلب فخر» دو عامل ویران گر اعصاب است که پیوسته اعصاب انسان را در هم مى کوبد و آرامش را از او سلب مى کند و مانند «خوره» او را از درون مى خورد و به مرگ زودرس گرفتار مى سازد. جمع میان دو تفسیر نیز دور از حقیقت نیست.

 

[ 141 ]

 

 

 

51 - دور افتادگان از رحمت خدا

 

قال على (علیه السلام):

«مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ، فَاَبْعَدَهُ اللهُ»;

«کسى که آب و زمین در اختیار داشته باشد و با این حال فقیر و نیازمند گردد، از رحمت خدا به دور باد!»(1)

شرح و تفسیر

از احادیث اسلامى این حقیقت به خوبى استفاده مى شود که مسلمانان جهان باید از تمام منابع مختلف; دامدارى، کشاورزى، منابع و معادن زیر زمینى، حرفه و صنعت و تجارت، براى مبارزه با فقر استفاده کنند، حتّى اگر ملّتى تنها یکى از این سرمایه ها را در اختیار داشته باشد، باید به وسیله آن، خلأاقتصادى کشور خود را پر کند، تا چه رسد به این که همه آن ها را در اختیار داشته باشد. و اگر چنین نکند ملّتى نفرین شده و دور از رحمت خدا و روح اسلام خواهد بود. نیاز به دیگران در هر صورت از نظر اسلام زشت و نکوهیده است(2).

براى این که بدانیم تا چه اندازه در کشور اسلامى ما ایران به این روایت عمل شده، به ذکر یک خبر قناعت مى کنیم و قضاوت را بر عهده شما خواننده عزیز مى گذاریم:


1. بحار الانوار، جلد 100، صفحه 65.

2. یکصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 29.

[ 142 ]

در گزارش سازمان ملل متّحد درباره ایران آمده بود:

«ایران امسال بیش از هفت میلیون تُن گندم نیاز خواهد داشت!».

به گفته بعضى از آگاهان، ایران در حالى به بزرگ ترین وارد کننده گندم در جهان تبدیل شده است که داراى شش میلیون هکتار زمین زراعى قابل کشت است!(1).

به یقین همه کسانى که قدرت دارند باید به پا خیزند و این لکّه نیاز را از دامان این کشور بزرگ اسلامى بشویند.

 


1. خبرنامه سیاسى، فرهنگى جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، شماره 712، صفحه 58.

[ 143 ]

 

 

 

52 - دیده و دل

 

قال على (علیه السلام):

«اَلْعَیْنُ رائِدُ الْقَلْبِ»;

«چشم پیشقراول و دیده بان قلب است»(1).

شرح و تفسیر

این حدیث کوتاه و پر معنى، ممکن است اشاره به جهات مثبت یا منفى چشم باشد.

مثلا، ممکن است شخصى ـ نعوذ بالله ـ چشم چران باشد و این بیمارى از چشم به قلب او منتقل شود و بدین وسیله قلب او در تسخیر شیطان قرار گیرد. یک نگاه ممکن است سر چشمه از هم پاشیدگى خانواده ها، اختلافات، و حتّى ضرب و قتل شود!

در روایتى پیرامون خطر این گناه بزرگ مى خوانیم: «اَوّلُ نَظْرَة لَکَ وَ الثّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَةُ فیها الْهَلاکُ; در نگاه اوّل (که غیر اختیارى است) چیزى بر تو نیست و نگاه دوم که اختیارى است به ضرر توست، نه به نفع تو، و نگاه سوم (که در حقیقت إصرار بر گناه است) باعث هلاکت توست؟»(2).


1. میزان الحکمة، باب 3879، حدیث 19939، (جلد 10، صفحه 70).

2. وسایل الشیعه، جلد 14، ابواب مقدمات النکاح، باب 104، حدیث 8; روایات دیگرى نیز در مورد نگاه در این باب وجود دارد.

[ 144 ]

و ممکن است که اشاره به جهات مثبت چشم باشد، مثل این که یک نگاه ممکن است انسان را از کفر به سوى ایمان و از شک به سوى یقین هدایت نماید. تفکّر در خلقت و آفرینش زمین و آسمان، که در قرآن مجید نسبت به آن سفارش شده، از راه دیدن این مناظر حاصل مى گردد.

به هر حال روایت فوق به جنبه هاى مثبت و منفى آثار چشم و تأثیر مهمّ آن بر قلب انسان و سعادت و شقاوت آدمى اشاره دارد.

پیام روایت این است که انسان باید چشمِ بازى داشته باشد و از آنچه مى بیند در جهت شناخت خویشتن و جهان پیرامون خویش بهره ببرد، سپس آنچه را دریافته است به دیگران منتقل کند.

 

[ 145 ]

 

 

 

53 - رابطه تقوى با زبان!

 

قال على (علیه السلام):

«وَ لْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ فَاِنَّ هذَا الِّلسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِه. وَ اللهِ ما اَرى عَبْداً یَتَّقى تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتّى یَخْزُنَ لِسانَهُ»;

«انسان باید زبانش را حفظ کند، زیرا این زبان سرکش صاحبش را به هلاکت مى اندازد. به خدا سوگند، باور نمى کنم بنده اى که زبانش را حفظ نکند، تقوایى سودمند به دست آورد»(1).

شرح و تفسیر

سخن در مورد زبان فراوان است، ولى آنچه موضوع بحث این روایت است رابطه کنترل زبان و تقوى است. ارتباط این دو به قدرى تنگانگ است که بدون کنترل زبان تقوى امکان پذیر نیست! دیانت اشخاص، ارزش وجودى آن ها، رشد فکرى و تعالى روحى انسان ها و خلاصه انسانیّت فرزندان آدم به وسیله زبان سنجیده مى شود.

آرى زبان معیار سنجش هاست، بدین جهت اوّلین گام تهذیب در اخلاق، حفظ و کنترل و پاک سازى زبان است.

زبان موجودى خطرناک و در عین حال بسیار مهمّ است و اصولا خطر آن به خاطر اهمیّت آن است. خطر زبان از آن جهت است که همیشه در


1. نهج البلاغه، خطبه 176.

[ 146 ]

دسترس انسان است و گناهانى که به وسیله آن انجام مى شود، به آسانى صورت مى گیرد و چون به آن عادت کرده ایم متأسّفانه قُبح و زشتى گناهان زبان از بین رفته است.

علاوه بر این دو مطلب ـ که خطر زبان را روشن مى سازد ـ خطرناک تر این که گناهانى که به وسیله زبان صورت مى پذیرد، غالباً از حقوق النّاس است: غیبت، تهمت، شایعه پراکنى، شوخى هاى نامشروع، إشاعه فحشاء، دروغ، إیذاء مؤمن، فحّاشى، قذف و مانند آن، که با زبان انجام مى شود، همه از گناهانى است که حقّ النّاس را به دنبال دارد.

با توضیح بالا روشن شد چرا بدون کنترل زبان تقوى حاصل نمى شود. بنابراین گام اوّل در مسیر سعادت این است که با دقّت مواظب سخنان و گفتار خویش باشیم.

 

[ 147 ]

 

 

 

54 - رابطه شخصیّت و تقوى

 

قال على (علیه السلام):

«مَنْ اَحَبَّ الْمَکارِمَ اجْتَنَبَ الَْمحارِمَ»;

«کسى که مى خواهد با شخصیّت شود باید از گناه پرهیز کند»(1).

شرح و تفسیر

تعبیرات زیادى در روایات دیده مى شود که آبرو و عظمت و عزّت در دنیا را نیز براى انسان هاى با تقوى مى داند. خداوند متعال مى فرماید: (لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسوُلِه وَ لِلْمُؤْمِنینَ); «عزّت فقط از آنِ خداوند و پیامبرش و مؤمنین به آن ها است»(2).

از سوى دیگر در برخى از روایات آمده است که فلان گناه آبروى انسان را مى برد و از شخصیّت وى مى کاهد. از مجموع این مطالب استفاده مى شود که رابطه اى بین تقوى و ارزش انسان در دنیا وجود دارد.

روایت فوق پیرامون همین مطلب سخن مى گوید، و حتّى یافتن شخصیّت مناسب اجتماعى را در سایه دورى از گناه و اطاعت پروردگار عالم مى داند. یعنى ثواب و عقاب تنها جزا و پاداش نیکوکار و گناهکار نیست، بلکه گناه و طاعت آثارى در همین دنیا دارد. و به تعبیر دیگر دین فقط براى جهان آخرت نیست، بلکه براى دنیا هم مفید است. مثلا


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

2. سوره منافقین، آیه 8.

[ 148 ]

شخصى که دروغ مى گوید، نهایتاً چند بار موفّق به پرده پوشى مى گردد، ولى بالاخره رسوا مى شود و پس از رسوایى ناشى از گناه، مردم دیگر به او اعتماد نمى کنند. بنابراین تقوى درختى است که ثمرات آن در دنیا و آخرت قابل استفاده است.

ضمناً فراموش نکنیم که نهال تقوى همه روزه احتیاج به آبیارى و مراقبت دارد و گرنه پژمرده مى گردد، روز و شب باید توبه و استغفار کرد. انسان هنگامى که از خانه بیرون مى رود باید خود را به خدا بسپارد و همواره مراقب اعضاى خویشتن باشد.

 

[ 149 ]

 

 

 

55 - راه بازگشت

 

قال على (علیه السلام):

«وَ لَو فَکَّروُا فى عَظیم الْقُدْرَةِ، وَ جَسیم النِّعْمَةِ، لَرَجَعُوا اِلَى الطَّریقِ، وَ خافُوا عَذابَ الْحَریقِ، وَ لکِنِ الْقُلُوبُ عَلیلَةٌ، وَ الْبَصائِرُ مَدْخُولَةٌ»;

«اگر در عظمت نعمت پروردگار مى اندیشیدند، به راه راست بازمى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسیدند; امّا دل ها بیمار و چشم ها معیوب است!»(1)

شرح و تفسیر

مردم عالَم سه گروهند:

1ـ کسانى که در صراط مستقیم الهى هستند، نه طریق افراط را مى پیمایند و نه راه تفریط.

2ـ گروهى که بیراهه مى روند، این ها یا «مغضوب علیهم» هستند و یا جزء «ضالّین» مى باشند.

3ـ عدّه اى که گاه در راه مستقیم حرکت مى کنند و گاه بیراهه مى روند.

حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در روایت بالا راه بازگشت تمام کسانى که از صراط مستقیم منحرف شده اند را چنین بیان مى کند: بازگشت به صراط مستقیم تنها در سایه تفکّر و اندیشه حاصل مى شود. به هر صدا و شعارى نباید چشم و گوش بسته پاسخ گفت; زیرا این کار سبب خروج از راه مستقیم مى شود.


1. نهج البلاغه، خطبه 185.

[ 150 ]

سؤال: اندیشه در چه مسائلى انسان را به صراط مستقیم بازمى گرداند؟

پاسخ: جواب این سؤال در خود روایت آمده است; حضرت مى فرماید در دو چیز فکر کنید:

«فى عَظیم الْقُدْرَةِ» در قدرت عظیم و بى انتهاى پروردگار عالم اندیشه کنید و آن را باور نمایید. بدانید که همه چیز به دست پر قدرت اوست; عزّت و ذلّت، سعادت و شقاوت، پیروزى و شکست، ارتقاء و سقوط و خلاصه همه چیز به دست با کفایت اوست و در حقیقت ما در برابر اراده او از خود اراده اى نداریم.

«جَسیم النِّعْمَةِ» در نعمت هاى فراوان و بى انتهاى الهى نیز فکر کنید! چگونه بیراهه رفته ایم؟ در حالى که از بدو تولّد و حتّى قبل از آن، تا پایان زندگى غرق در نعمت هاى او هستیم; نعمت هاى فراوانى که حتّى قدرت شمردن آن ها را نداریم!(1).

اگر منحرفین از راه مستقیم در این دو مطلب اندیشه و تفکّر کنند به راه راست باز مى گردند، ولى چون قلب هاى علیل و چشم هاى نابینا دارند نمى توانند با چشم نابینا نعمت هاى الهى را ببینند و با قلب علیل قدرت پروردگار را درک کنند، بدین جهت به راه مستقیم برنمى گردنند. چنین انسان هایى ابتدا باید ابزار شناخت خویش را اصلاح کنند. سپس با قلب و فکرى سالم در قدرت بى انتهاى پروردگار اندیشه و تفکّر کنند. و با چشمى بینا و سالم نعمت هاى فراوان و غیر قابل شمارش خداوند مهربان را ببینند، تا به راه راست باز گردنند.

 


1. خداوند متعال در آیه 34 سوره ابراهیم و آیه 18 سوره نحل به این مطلب اشاره کرده است; در دو آیه مذکور چنین مى خوانیم: (وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها); «و اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز نمى توانید آن ها را إحصا (شماره) کنید».

[ 151 ]

 

 

 

56 - راه سلامت و عافیت

 

قال على (علیه السلام):

«اَلْعافیَةُ عَشَرَةُ اَجْزاء تِسْعَةٌ مِنْها فِى الصَّمْتِ اِلاّ بِذِکْرِ اللهِ وَ واحِدٌ فى تَرْکِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ»;

«عافیت ده جزء دارد، که نُه جزء آن در سکوت است، مگر این که ذکر خدا باشد (که منافاتى با عافیت ندارد) و یک جزء آن ترک همنشینى با سفیهان است»(1).

شرح و تفسیر

اگر سؤال شود راه از بین بردن گناه و نافرمانى اشخاص، خانواده ها، کشورها، و خلاصه همه مردم جهان چیست؟

در پاسخ مى گوییم: دو عامل مهمّ براى رسیدن به این هدف والا لازم است:

نخست این که زمینه هاى ذهنى، روحى و اخلاقى پرورش یابد و حالت تقوى، که سدّى در برابر هجوم شهوات است، در انسان به وجود آید. این حالت هرچه قوى تر باشد مصونیّت انسان بیش تر خواهد بود.

دیگر این که زمینه هاى خارجى گناه از بین برود، نه آن که به بهانه آزادى هر روز مقدّمات و زمینه هاى بیش ترى براى گناه فراهم گردد!


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 237.

[ 152 ]

مخصوصاً جوانانى که در معرض گناه و طغیان شهوات هستند باید به این دو عامل توجّه ویژه اى داشته باشند; در مجالس گناه شرکت نکنند، داستان هاى هوس انگیز و رمان هاى عشقى مطالعه نکنند، با دوستان ناباب، که آن ها را تشویق به گناه مى نمایند، معاشرت ننمایند و از سایر مقدّمات و زمینه هاى گناه نیز اجتناب کنند.

اگر در معارف و احکام اسلامى دقّت کنیم، دستوراتى در هر دو زمینه خواهیم یافت. خداوند متعال نه تنها اجازه گناه نمى دهد و گناهکار را مجازات مى کند، بلکه اگر کسى آن گناه را به طور علنى انجام دهد مجازات مضاعف دارد! نه تنها قمار را حرام مى نماید، بلکه خرید و فروش و نگهدارى آلات قمار را نیز تحریم مى کند. نه تنها خوردن شراب و هر نوع مایع مست کننده اى را ممنوع مى کند، بلکه باغبان انگور شراب، کارخانه سازنده شراب، وسیله نقلیّه اى که شراب و انگور را حمل و نقل مى کند، انباردار شراب، فروشنده شراب، خریدار شراب، ساقى شراب را نیز مورد لعن و نفرین قرار مى دهد!(1).

از این مقدّمه کوتاه پاسخ مغالطه اى که بعضى مطرح مى کنند روشن مى شود. مثل این که مى گویند: «زن ها باید آزاد باشند هر کس مایل بود حجاب را رعایت کند و هر کس مایل نبود مراعات نکند! مردم در انجام یا ترک بقیّه واجبات و محرّمات هم آزاد باشند، هر کس هر چه را خواست انتخاب کند!».

بطلان این سخن بسیار روشن است. همه عقلاء مى گویند مردم را نباید لب پرتگاه برد و آزاد گذاشت، همه عقلاء لب پرتگاه نرده مى کشند،


1. خداوند ده گروه از کسانى که در تهیّه و نگهدارى و پخش و مصرف مشروبات الکلى فعالیّت مى کنند را لعنت کرده است. این روایات را در وسایل الشیعه، جلد 12، ابواب ما یکتسب به، باب 55، حدیث 3 و 4 و 5 مطالعه فرمایید.

[ 153 ]

همه عقلاء لب پنجره ها نرده مى کشند و با استدلال فوق جان خود و فرزندانشان را به خطر نمى اندازند.

امام على (علیه السلام) در روایت فوق، عافیت معنوى، یعنى سلامت از گناه، را داراى اجزاء دهگانه مى داند که نُه جزء آن در سکوت است; مگر این که انسان مشغول ذکر خدا باشد. چون قسمت عمده گناهان با زبان انجام مى شود، لهذا نُه جزء عافیت در سکوت است. سى گناه کبیره با زبان انجام مى شود و لهذا باید سعى کنیم کمتر سخن بگوییم، وقتى کمتر حرف بزنیم کمتر خطا مى کنیم. بنابراین سکوت بسیار با اهمیّت است، به گونه اى که مى توان افراد را از زبانشان شناخت.

جزء دهم عافیت، که یکى از زمینه هاى گناه است، ترک مجالس گناه مى باشد; یعنى حضور در مجلس گناه حرام است هر چند دیگران گناه کنند و شما مرتکب گناه نشوید، بلکه فقط ناظر گناه آنان باشید.

اشخاص، خانواده ها، کشورها و خلاصه تمام مردم جهان با عمل به این گونه روایات مى توانند خویش را در مقابل گناه و معصیت بیمه نمایند.

 

[ 154 ]

 

[ 155 ]

 

 

 

57 - راه نفوذ شیطان!

 

قال على (علیه السلام):

«یا کمیل! وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ و جَلَّ (اِنّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ)(1)وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ وَ الَّذینَهُمْ بِه مُشْرِکُونَ)(2)»; «اى کمیل! این کلام خداوند است که مى فرماید: «اى ابلیس! تو هرگز سلطه اى بر بندگان من نخواهى یافت» و کلام (دیگر) خداوند که مى فرماید: «تسلّط او (ابلیس) تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده اند، و آن ها که نسبت به خدا شرک مىورزند»(3).

شرح و تفسیر

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این روایت به دو آیه اشاره مى کند: نخست، آیه اى که تسلّط شیطان بر بندگان خاصّ خدا را نفى مى کند. و دیگر، آیه اى که سلطه شیطان را نسبت به دو گروه اثبات مى کند: کسانى که طوق بندگى و ولایت شیطان را بر گردن آویخته اند و تحت ولایت او هستند، و کسانى که شیطان را شریک خداوند قرار مى دهند، گاه ولایت خداوند را مى پذیرند و گاه پذیراى ولایت شیطانند. طبق منطق قرآن، شیطان بر این دو گروه سلطه دارد.


1. سوره حجر، آیه 42 و سوره اسراء، آیه 65.

2. سوره نحل، آیه 100.

3. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 272.

[ 156 ]

مردم تصوّرات نادرستى از شیطان دارند. خیال مى کنند ممکن است بدون اختیار اسیر شیطان شوند، در حالى که این تصوّر باطل است. تا به شیطان گذرنامه ندهند این موجود پلیدِ رانده شده از درگاه رحمت الهى، نمى تواند وارد کشور روح و جان انسان شود. آرى، تا انسان چراغ سبزى به شیطان نشان ندهد و گذرنامه اش را امضاء نکند، او قدرت نفوذ در انسان نخواهد داشت.

سؤال: چه چیزهاى زمینه نفوذ شیطان را فراهم مى سازد و به منزله چراغ سبز محسوب مى گردد؟

پاسخ: امور مختلفى زمینه ساز نفوذ شیطان است، از جمله:

1ـ دوستان ناباب یکى از زمینه هاى مهمّ تسلّط شیطان است.

2ـ شرکت در مجالس گناه عامل دیگرى براى نفوذ شیطان است.

3ـ فیلم هاى فاسد و مفسد، کتاب هاى گمراه کننده، صحنه هاى تحریک آمیز، برنامه هاى ناسالم رادیوها، تلویزیون ها، ماهواره ها، اینترنت ها و مانند آن، زمینه تسلّط شیطان را فراهم مى سازد.

4ـ خلوت با زن بیگانه و نامحرم نیز از زمینه هاى نفوذ شیطان است. بدین جهت حتّى نماز و عبادت در چنین محلّ خلوتى صحیح نیست! ... و مانند این ها.

باید سعى کنیم با از بین بردن زمینه هاى نفوذ شیطان، خویش را از وسوسه هاى او حفظ کنیم و خود را از محدوده ولایت او خارج سازیم و جزء آن دسته از بندگانى شویم که شیطان سلطه اى بر آن ها ندارد.

بار الها! ما را از بندگان مخلص و نفوذناپذیر در برابر وسوسه هاى شیاطین قرار ده.

 

[ 157 ]

 

 

 

58 - راهوارترین مرکب، و بهترین زاد و توشه

 

قال على (علیه السلام):

«جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجاتِه وَ التَّقوى عُدَّةَ وَفاتِه»;

«خدا رحمت کند کسى را که استقامت و صبر را مرکب راهوار نجات خویش قرار دهد، و تقوى را زاد و توشه مرگش سازد»(1).

شرح و تفسیر

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) انسان ها را در دنیا، به مسافرانى که عازم سفر دور دستى هستند تشبیه کرده است. هر مسافرى به سه چیز نیازمند است: 1ـ وسیله نقلیّه مناسب. 2ـ زاد و توشه کافى. 3ـ جادّه اى امن و امان از خطرات. اگر این وسایل براى مسافر مهیّا باشد به راحتى به سرمنزل مقصود مى رسد.

ما انسان ها مسافرانى هستیم که به سوى سراى جاویدان در حرکت هستیم و مانند همه مسافران نیازمند وسیله نقلیّه مناسب، زاد و توشه کافى و جادّه اى امن و امان هستیم.

امام (علیه السلام) در حدیث فوق به این موضوع اشاره مى کند و «صبر» را مرکب مناسبى براى این سفر طولانى و پرخطر معرّفى مى نماید; زیرا اگر انسان بر مرکب صبر سوار نشود، در همان گردنه هاى اوّل و دوم مى ماند. دنیایى


1. نهج البلاغه، خطبه 76.

[ 158 ]

 حضرت سپس «تقوى» را زاد و توشه این سفر معرّفى مى کند، تقوى و احساس مسؤولیّت انگیزه حرکت است، انسان بى تقوى و بى مسؤولیّت انگیزه حرکت ندارد، همان گونه که جامعه بى تقوى انگیزه حرکت ندارد. جامعه جهانى امروز هم از بى تقوایى رنج مى برد.

مردم اگر بخواهند آسایش زندگى دنیایى آن ها هم تأمین شود باید پرهیزکار باشند، تا چه رسد به وصول به بهشت و قرب پروردگار. رعایت تقوى در همه شاخه هایش، که بسیار گسترده است، نه تنها ضامن رسیدن کاروانیان قرب الى الله به سرمنزل مقصود است، بلکه طالبان دنیا هم مى توانند با این زاد و توشه، به هدف خود برسند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد