(ذوالنون مصرى در قرن سوم مى زیست
و از عرفاى آن عصر بود. بعضى او را از شاگردان مالک بن انس مى دانند) یکى از وزیران
نزد او رفت و از همت و خود گفت : ((روز و
شب به خدمت شاه اشتغال دارم و به خیر او امیدوار مى باشم و از مجازاتش هراسان هستم
. )) ذوالنون با شنیدن این سخن گریه کرد و
گفت : اگر من خداوند متعال را این گونه مى پرستیدم که تو شاه را مى پرستى ، یکى از
صدیقان (افراد بسیار راستین و راستگو )مى شدم .